مقدمات تحلیل بنیادی

مقدمات تحلیل بنیادی

در این مطلب بدنبال آشنایی با مقدمات تحلیل بنیادی هستیم. قسمت سوم این مطلب را در ادامه بخوایند .

برای آنکه اهمیت این عامل روشن شود بعضی از تجزیه وتحلیل ها، در اینجا ذکر میشود :

الف ) با توجه به اینکه نسبت قیمت بر درآمد، از تقسیم قیمت بازار بر درآمد ساالنه شرکت به دست میآید،بنابراین سرمایه گذار میتواند محاسبه نماید که ظرف چه مدت درآمد حاصل از محل سهم، سرمایه گذاری ویرا مستهلک خواهد نمود .حتی درهرصورتی که قسمتی از درآمد به جای تقسیم، به اندوخته های شرکت اضافه شود بازهم این مبلغ نیز متعلق به سهامداران خواهد بود.

ب)نوسان نسبت قیمت بر درآمد میتواند مورد تجزیه و تحلیل سرمایه گذار قرارگرفته و طبق نتیجه گیری هایی که به دست میآید سرمایه گذار میتواند بهترین شرایط را برای سرمایه گذاری خود انتخاب کند. همانطور که میدانیم هر چه قیمت سهم در بورس افزایش یابد، رقم مربوط به این نسبت نیز افزایش خواهد یافت. بالعکس در صورت پایین آمدن قیمت سهم، این رقم نیز کاهش مییابد از طرف دیگر اگر درآمد شرکت افزایش یا کاهش پیدا نماید و قیمت ثابت باشد، این رقم به تناسب و به طور معکوس تغییر مییابد، چون درآمد برای هر سهم سالی یکبار تعیین میگردد، بنابراین تغییرات قیمت سهام باعث ایجاد نوسان در نسبت قیمت بر درآمد خواهد شد. درصورتیکه این نسبت در حال افزایش باشد، سرمایه گذاران در درجه اول سعی مینمایند دلایل مربوط به افزایش قیمت را کشف نموده و درصورتیکه این دلایل قابل توجیه باشد، نسبت به خرید سهام مربوط سریع اقدام مینمایند. اکثر هجوم ها، برای خرید سهامی که نسبت قیمت بر درآمدآنها در حال افزایش است، در اثر همین استنباط ها صورت گرفته و در اثر ایجادتقاضای زیاد قیمت سهام بیش ازپیش افزایش مییابد.

ت)روند قیمت سهام درگذشته :سهام شرکتها به تدریج برای عموم شناخته میشوند و کم کم دارای حسن شهرت و بعضا سوء پیشینه میگردند برای خریدار یک سهم خاص ضروری است که بررسی شود شهرت این سهام در چه سویی حرکت میکند. حسن شهرت سهام به عوامل زیادی بستگی دارد .

تأثیر این عوامل روی قیمت سهام منعکس میشود. هنگام خرید سهام روند قیمت سهامی، در یک دوره مثل ده ساله، نوسان زیادی داشته باشد و گاهی به شدت افزایش و گاهی شدید کاهش داشته باشد، نمایانگر این استکه بازار سهام این شرکت میتواند بازار پایدار و باثباتی نباشد و کسانی که اهل ریسک نیستند از خرید این سهام صرف نظر میکنند، البته در مورد قیمت سهام شرکتهایی که دائم و به شدت رو به ترقی بوده است این سؤال مطرح میشود که آیا روند فزاینده در آینده هم با همین آهنگ ادامه خواهد یافت؟ ازنظر اقتصادی هر فعالیتی که سود آن بالاتر از میانگین سود در بازار باشد توجه سرمایه گذاران دیگر را به خود جلب میکند و بنابراین در بلندمدت یک فعالیت اقتصادی نمیتواند به طور مستمر سود بالایی داشته باشد، زیرا رقبا به بازار آن کالاو خدمات وارد میشوند و سودآوری را پایین میآورند. طبق یکی از اصول بازار مالی نیز هر کالا وخدمتی دارای عمری است، میزان فروش کالا ابتدا روند نسبت ثابتی پیدا میکند. در این وضعیت دیگرنمیتوان متوقع سودهای سرشار بود. به همین دلیل اکثر اهلفن و خبره در امر سرمایه گذاری روند منحنی عمر کالای یک شرکت را در تعیین قیمت سهام مؤثر میدانند .

ث) نرخ هزینه سرمایه: نرخ هزینه سرمایه شرکت عامل دیگری در تعیین ارزش سهام است. نرخ هزینه سرمایه، متوسط نرخ هزینه ای است که شرکت برای استفاده از منابع مختلف مالی، بدهی و سرمایه صاحبان سهام میپردازد، هر چه نرخ هزینه سرمایه شرکتی در مقایسه با نرخ بازدهی آن کمتر باشد، ارزش سهام آن بیشتر خواهد بود. هزینه سرمایه شرکتها تابعی از ترکیب منابع مالی و مخاطرات تجاری و عملیاتی شرکت هست .

منظور از ترکیب منابع مالی، میزان نسبی بدهی ها و حقوق صاحبان سهام شرکت است. با توجه به اینکه بدهی، منبع مالی ارزانتری در مقایسه با سرمایه صاحبان سهام است، هر چه نسبت بدهی شرکت بیشتر باشد نرخ هزینه سرمایه کمتر خواهد بود. پایین بودن نرخ هزینه وام و بدهیها، دلیل مخاطرات کمتری است که وام دهندگان در مقایسه با سهامداران تحمل میکنند و به علاوه به عنوان یک هزینه قابل قبول مالیاتی محسوب میشود. هر چه فعالیت شرکت مخاطره آمیزتر باشد صاحبان سرمایه نرخ بازده مورد توقع خود را افزایش میدهند و به این ترتیب هزینه سرمایه شرکت افزایش مییابد. منظور از مخاطره تجاری، بی اطمینانی نسبت به تحقق فروش و سود مورد پیش بینی است. شرکتهایی که فروش و سود باثباتی دارند، از مخاطره کمتری برخوردار بوده و در مقابل، شرکتهایی که فروش و سود آنها متغیر است با مخاطره بالاتر روبه رو هستند .