استفاده نابجا و نادرست از افزایش سرمایه موجب بازتابهای منفی روی ساختار مالی شرکتها میگردد، چون افزایش سرمایه شرکتها، افزایش تعداد سهام را در پی دارد که نتیجه آن کاهش سود متعلق به هر سهم است. وقتیکه سود هر سهم و نرخ رشد هر سهم کاهش مییابد، قیمت سهام نیز در بازار افت میکند، برای مثال در ۴۷۳۱ و ابتدای ۴۷۳۱ بسیاری از شرکتها ازجمله شرکت ایرانخودرو برای تأمین سرمایه موردنیاز، سرمایه خود را افزایش دادند. این امر به افزایش شدید تعداد و کاهش قیمت سهام این شرکتها انجامید .
به طورکلی قیمت هر سهم در بورس اوراق بهادار با توجه به عواملی از قبیل کارکردشرکت، مدیریت، سوددهی شرکت در حال حاضر و در آینده و میزان عرضه و تقاضایی که روی آن وجود دارد، تعیین میگردد. ضمن ازآنجاکه در کشور ایران، سود شرکتها در پایان سال مالی تعیین شده و در مجامع عمومی میزان سود قابلتقسیم معین و در مدت تعیین شده پرداخت میگردد، بنابراین هر چه تاریخ پرداخت سود نزدیکتر میشود، در صورت ثابت بودن سایر عوامل، قیمت سهام نیز ممکن است، افزایش پیدا نماید.درهرصورت تحت شرایط ثابت و مساوی، قیمت سهم قبل از پرداخت سود و بعد از پرداخت سود متفاوت خواهد بود .به بحث فوق پرداخت مزایایی از قبیل حق تقدم و توزیع سود سهمی را نیز میتوان اضافه نمود. در مواقعی که شرکتی تصمیم به افزایش سرمایه خود میگیرد، قبل شایعات مربوط به تجمع اندوخته هایشرکت ممکن است به باال رفتن قیمت سهام در بازار کمک نماید. در اینگونه موارد افزایش قیمت، ارتباط مستقیم با نحوه افزایش سرمایه دارد .
عامل دیگر میزان جریان نقدی شرکتها است. بعضی از شرکتها به ویژه شرکتهای تازه تأسیس، هزینه استهالک بالایی دارند. به عبارت دیگر هرساله مبالغی از سود آنها به عنوان هزینه استهالک کسر میشود. کسر این هزینه بدون آنکه جریان نقدی شرکت را کاهش دهد عایدی هر سهم این نوع شرکتها را کاهش میدهد. در مقابل، شرکتهایی هستند که به دلیل قدیمی بودن داراییها، هزینه استهالک اندکی دارند و بنابراین سود آنها در سطح باالیی است. در این شرکتها تفاوت چندانی بین سود و جریان نقدی وجود ندارد. طبیعی است که سهام شرکتهای گروه اول دارای ضریب قیمت به عایدی هر سهم بالاتر در مقایسه با شرکتهای گروه دوم است. شرکتهای گروه اول به دلیل بالا بودن میزان نقدینگی،توانایی تقسیم سود بیشتری بین سهامداران دارند و به همین جهت انتظار میرود که درصد سود تقسیمی درشرکتهای گروه اول بیش از شرکتهای گروه دوم باشد .
نوع کالا یا خدمتی که شرکت موردنظر ارائه میدهد و کمیت و کیفیت مشتریان شرکت روی قیمت سهام آن تأثیر میگذارد. وقتیکه شرکتی کالای مصرفی تولید میکند که موردنیاز همگان است بازار مصرف نسبت مطمئنی را برای محصول خود داردشرکتهای نوشابهسازی نمونه بارز اینگونه شرکتها هستند زیرا هم میزان مصرف کالا توسط یک فرد زیاد است و هم افراد زیادی آن را مصرف میکنند. در مقابل کالایی مثل تراکتور را در نظر بگیریدکه متقاضیان آن محدودترند و تکرار خرید آن نیز به صورت یک کالایی بادوام چند سال یکبار انجام میشود و ضمن متقاضیان آن فقط کشاورزان صاحب زمین هستند که آنها هم خرید محدودی دارند. روشن است که سهام کارخانه ها و شرکتهای تولیدکننده کالاهای مصرفی در اغلب موارد بهتر از سهام کارخانه ها تولیدی سنگین و صنایع مادر هستند .
در ایران میزان سودی که شرکتها به دست میآورند تا حدود زیادی به امتیازهای ویژهای بستگی دارد که دستهای از صنایع و شرکتها از آن بهره مند میشوند. امتیاز برخورداری از سهمیه ارزیدولتی، امتیاز استفاده از تسهیالت مالی ارزانقیمت، امتیاز مربوط به محدود بودن واردات کالا یا وجودتعرفه های سنگین برای کاالهای رقیب، امتیاز مربوط به دانش فنی منحصربهفرد و امتیاز مربوط به داشتن انحصار تولید یا توزیع کاالی خاص موجب میشود که شرکتهای مشمول این اعتبارات سود بالایی داشتهباشند و به علاوه بتوانند با اطمینان بیشتری برای کسب سودهای آتی، به کار خود ادامه دهند. برای مثال درایران میتوان از صنایع خودروسازی به خاطر داشتن امتیاز منبع ورود خودروهای خارجی نام برد. منبع ورود خودروهای خارجی موجب شده که قیمت خودروی ایرانی افزایش یابد و شرکتهای خودروسازی داخلی بدون نگرانی از رقبای خارجی اتومبیلهای خود را به قیمت بیشتری بفروشند .
یک عامل مؤثر تعداد و حجم طرحهای توسعه و نرخ بازدهی آن طرحهاست، هر چه نرخ بازدهی یک صنعت بیش از صنایع دیگر باشد، سهام شرکتی که در آن صنعت قرار دارد نیز باارزش تر از سهام شرکتهای مشابهی خواهد بود که در صنایع فاقد رشد فعالیت میکنند، به عبارت دیگر امتیاز اجرایطرحهای سودآور در آینده، نوعی سرقفلی به شرکت میدهد. این امر موجب میشود که سرمایه گذاران برایخرید سهام آن شرکت بهای بیشتری بپردازند، بنابراین فرصتهای سرمایه گذاری سودآورتر، سود آتی شرکت را افزایش میدهد و همین نرخ رشد سود، باعث افزایش ارزش سهام میشود .